16. من و آشپزی

سلام

از دیروز هوا خیلی یه جوریه باد میوزه صدای برگا میپیچه تو خونه. امروز از صبح باد میاد و بارون میباره بعدش شدت میگیره و قطع میشه دو سه بار اینطوری بود الانم باد هنوز ادامه داره. امروز نرفتم پیاده روی به جاش ماست زدم الانم میرزاقاسمی درست کردم که وقتی همسر میاد بوی غذا و عشق بده خونه. یه بویی تو خونه پیچیده که نگو وقتی داشتم بادمجونا رو کباب میکردم یه حس خیلی خوبی داشتم  احساس میکردم ایرانم...آخه ما اغلب شام نداریمیعنی شامی که من بپزم نیست معمولا شام ما نیمرو یا تخم مرغ آب پز با گوجه یا پنیر وخیار خلاصه از این مدلا دیگهدر مواقعی که خیلی به خودمون حال بدیم جیگر یا چندتا تیکه مرغ رو همسر به صورت کباب پز رو اجاق گاز درست میکنه که معمولا هفته ای دوبارِ. اگه سرما خورده باشیم هم سعی میکنم یه سوپ ساده درست کنم.


تصمیم گرفته بودم به همسر بگم نارنج یا لیمو یا انار ولی فعلا به نظرم همین همسر خوبه.

دو سه روز پیش بیخوابی زده بود  به سرم پا شدم ساعت سه ونیم تا خودِ صبح دنبال اسم نی نی آیندمون (به امید خدا) بودم اونم اسم دختر همسر میگه اگه پسر باشه چی تو همش دنبال اسم دختری راست میگه تقریبا دو سالی میشهالبته هنوز اقدام نکردیم فقط بهش فکر میکنیم


واسه آزمونم نخوندم هنوز


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.